پاییز و پسر کلاس ششمی من
بوی مهر و پاییز که از مدت ها قبل تو کوچه و پس کوچه های شهر و خونه ی ما میومد بالاخره خودشو نشون داد. چهارشنیه اول مهر ماه 1394 و پسر کلاس ششمی من همراه داداشش و مامان و بابا رفت مدرسه. خوشحال و سرحال بیدار شد هزارماشا... مثل همیشه از اون اتاق هم صدای سامیار میومد که میگفت بیدار شدم به منم محل بدید منم میخوام برم مدرسه . امسال دو تا تفاوت داشت 4 نفره راهی مدرسه شدیم و اینکه بر خلاف تمام سالهای گذشته من نمیخواستم بعدش برم سرکار و مرخصی بودم امسال کلاس بندی خاصی نداشتن و بچه های پنجم 1 شدن کلاس ششم 1 و معلمشون جناب آقای کتانی . معلم خوب و مهربونی که از روز اول مهرش به دل گل پسرم نشست. چون تعدادی از بچه ها نبودن روز اول سا...